اي داد از دست اين عشق...
به روزم بيا...
اوه...چه تاسف بار...اوه ماي گاد
نه بابا...من با اين رتبه ي افتض ام همه رو تهران زدم با خوشحالي...مطمئنم كه تهران هم قبول مي شم اون وخ تو دلهره داري گوگولي...
گفت: تشنه امدو استکان تلخ برايش ريختميکي براي او يکي براي خودشاو ناراحت شد از خودش...او از خودش بدش مي آمد او به خودش حسودي مي کرداو تشنه ي خون خودش بوداو خودش را کشت...